سلام.
وققتون بخیر.
یه سوال دارم شاید کلیشه ایی باشه! اما با جوابش میخوام ب یه نتیجه ایی برسم.
فرق عشق و دوست داشتن چیه؟
کدومش با دوام تره؟!
و اینکه چجوری بفهمم این احساسی که دارم عشقه یا دوست داشتن؟!
سلام.
وققتون بخیر.
یه سوال دارم شاید کلیشه ایی باشه! اما با جوابش میخوام ب یه نتیجه ایی برسم.
فرق عشق و دوست داشتن چیه؟
کدومش با دوام تره؟!
و اینکه چجوری بفهمم این احساسی که دارم عشقه یا دوست داشتن؟!
سلام
به نظر من عشق یه حس تند و هیجانیه با قدرت بیشتر ولی شاید موندگاری کمتر ....هرعشقی یه روزی سرد میشه اونوقت باید دید جاشو به دوست دادشتن میده یا بی تفاوتی .
دوست داشتن ولی اروم تره یه حس تند و پرقدرت نیست ولی ته دلتو گرم میکنه و اینکه معمولا دوست داشتن به خاطر شناختن ادما به وجود میاد اینکه باهاشون حس نزدیکی کنید ولی عشق گاهی بدون هیچ شناختی وجود داره
اینکه کدوم بهترن همون که دکتر شریعتی میگه : دوست داشتن از عشق برتر است
سلام
دقیقا چیزهایی که می خواستم رو ملکه شیشه ای گفتش
عشق و دوست داشتن زمینه های مختلفی داره مثل عشق مادر فرزندی یا...
اما اوجش رابطه زن و مرد هستش که گفته میشه در ابتدای شروع زندگی عشق با حرارت سوزانش بین زوجین وجود داره و کم کم این عشق فروکش می کنه و اگه جاش رو به دوست داشتن بده اون زندگی یه زندگی پایدار خواهد بود چون شناخت از خوبی ها و بدی ها بوجود اومده و با این حال علاقه از بین نرفته.
ویرایش توسط e.v : 05-05-2015 در ساعت 01:51 PM
اگه روش خیلی حساس باشی..همینکه ببینی با یه دختری حرف میزنه یا یه دختری بهش توجه میکنه تو دلت ناراحت بشی..
اگه نسبت بهش خیلی حسود..اگه کمترین بی توجی از اون کلی تو رو بهم بریزه..... اینا معنیش چی میتونه باشه؟!؟؟؟؟؟
شما فک کنم نظرتون عشق و دوست داشتن بین دختر و پسر هستش
به نظر من دوست داشتن خیلی بالاتر از عاشق شدن
دختر یا پسری که عاشق باشن
خودخواه میشن دلشون میخواد عشقشون فقط مال خودشون باشه همه توجه ها به خودشون باشه حتی بیشتر خانواده طرف بهش توجه داشته باشه
دختر یا پسر حاظرن عشقشون هر زجری بکشه فقط مال خودشون باشن ( عشق ادمو کور وکر میکنه)
ولی دوستش داشتن
برعکس یه عشق
وقتی کسیو از ته دل دوست داشته باشی برا خوشبختیشو خوشحالیش هرکاری میکنی. ..حتی حاظری عشقت مال کس دیگه بشه ولی خوشبخت بشه. همیشه شاد ببینیش
ولی درکل چه عاشق طرف باشیم چه دوستش داشته باشیم
بهش میگیم عشقم
زندگی سه دیدگاه داره
دیدگاه شما
دیدگاه من
حقیقت
یه مثال میزنم.
مثلا یه خانمی هست که چندسال از ما بزرگتره.یه خانم باشخصیت و موفقه. قراره با هم پروژه ی علمی داشته باشیم.
بعد از چندوقت از اشناییمون اون اقا ب من گفت یه گروه علمی تو واتساپ بزن و من و فلانی رو هم دعوت کن.الان جز ما سه تا هیچکی تو گروه نیست.از اینکع میبینم با اون داره حرف میزنه براش کار انجام میده و.... یه خورده اذیت میشم.با اینکه میدونم هیچی نیست ولی مثلا از اینکه انلاین بشه مث گذشته نمیاد ب من پیام بده و میره گروه و با اون همکلام میشه و.. اذیت میشم.
یا بین شاگرداش یه خانمی هست خیلی باهوش و فعالعه.استاد هم ب اون توجه داره و همش اونو نگاه میکنه یه کوچولو دلم میگیره!!!
یا بعضی چیزای دیگه که من احساس میکنم بی توجه شده ولی درواقع شاید چیز مهمی نباشه!!!
نمیخوام چیزی بگم بهش.میدونم الکی هم ناراحتم!! اما دست خودم نیست.بعد از هرکدوم از این اتفاقا من تا چندساعت و حتی چندروز ناراحت و عصبیم!!!!
نمیخوام مریض بشم!! نمیدونم چه مرگمه باید چکار کنم!!!!
اون خیلی موفق و خوش مشربه.مورد توجه همه اس.
میخوام از این درگیریا خلاص بشم.بهش فکر نکنم و ب کارام برسم.میخوام شبا خوابم بگیره و گریه نکنم!!!
نمیخوام حتی دلتنگش بشم!!!
منم روزای اول خیلییی حساس بودم خییییلیلا
ولی به مرور زمان خود عشقم وقتی دید حساسم خیلی مراعادت کرد.کاری کرد باااور کنم که فکر و ذهنش منم
همه توجهش منم و بقیه دخترا فقط درحد کلام حرف زدن و براشون بی اهمیت
اون باید توجه شما رو جلب کنه که این حس انقد زیاد نباشه که باعث ازار اذیت شه
زندگی سه دیدگاه داره
دیدگاه شما
دیدگاه من
حقیقت
من نمیخوام اون حتی متوجه این احساس من بشه.چه برسه ب اینکه کاری انجام بده!!!
نمیتونم بگم عشقم!! نمیتونم اونو حتی در غیابش عشق خطاب کنم! یه حسی نسبت ب این واژه دارم!!
شما چجور عاشقی هستید
که اصلا باهم صمیمی نیستید
من عشقم بیشتر اینکه عشقم باشه یه رفیق ناب برام
که تو همه شرایط کنارمه همه احساسم همه حرفهام بهش میزنم وبهم کمک میکنه
زندگی سه دیدگاه داره
دیدگاه شما
دیدگاه من
حقیقت
میخوام خودم حلش کنم.میخوام جوری بشم که حتی اگه قرار باشه یه روز برسه که اون دیگه نباشه من زیاد اذیت نشم.
پریماه ربطی ب صمیمت نداره.
تو رابطه ی شما ممکنه خیلی چیزای درست باشه که برای یه رابطه ی دیگه نتونه جواب بده.
نمیدونم والا درک نمیکنم حرفهاتو
وقتی دونفر همو بخوان رفیق راه هم دیگه میشن مشکلات رو باهم حل میکنن. نه تکی
زندگی سه دیدگاه داره
دیدگاه شما
دیدگاه من
حقیقت
کسی نیست درک کنه عایاااااااا؟!؟!؟
ملکه اسمان برام جالبه بدونم رابطه عشق شما چجوری ؟؟
زندگی سه دیدگاه داره
دیدگاه شما
دیدگاه من
حقیقت
نمیدونم چجوری از رابطمون بگم!! خلاصه اینکه انگاری اوناکه مارو دیدن مارو بهم میشناسن! اما من اونو ب اسم کوچیکش هم صدا نمیزنم! یه صمیمت رسمی بینمون هست. زیاد از مدل رفتارم خوشم نمیاد! اما اون درک میکنه.
در رابطه با مشکلم هم چون این احساس تو وجود منه پس خودم هم باید حلش کنم.ب اون خیلی ربطی نداره.نمیشه که من بهش بگم فلان کارو انجام نده چون من اذیت میشم!!!!!
هیچی نمیگم.اصن ببینم اون درکش میرسه چجوری رفتار کنه.؟!.
تا الان که خوب بوده خداروشکر.
مشکل تو وجود منه پس راه حلش هم باید تو وجود خودم باشه نه رفتار اون.
نمیدونم چقد احساسم اشتباست.
میخوام قوی باشم.میخوام ارامشم..کنترلم و... خارج از وجود خودم نباشه.
اما چیزی که من از عشق فهمیدم اینه که ارامشتو تو وجود یه نفر دیگه بتونی فقط پیدا کنی.
اون یه نفر الان مال نیست.
پس تا وقتی نیست ممکنه من گهگاه بهم بریزم و اروم.نباشم.
پس لازمه قوی باشم.لازمه یه طوری باشه اگه نشد هم...نشه که ارامشو برای همیشه از دست داده باشم.
میخوام بیخیال اون قوی باشم.مسلط و اروم..ب زندگی و برنامه هام برسم.نه یا بفکر اون باشم یا تو عالم خواب!!
اینارو میگم و میخوام.اما نمیدونم چجوری!!!!!
نمیدونم چجوری اینجوری بشم..
کسی میتونه کمکم کنه؟!؟
ملکه اسمان عزیز من کاملا درکت میکنم
منم همین وضع رو دارم
طرفمو خیلی دوست دارم ولی من برای اون یه دوست معمولی هستم البته نسبت به دیگران بیشتر بهم وابسته تره ولی خوب خودش کاری کرد که مجبور بشم بفهمم براش یه دوست مهم هستم نه عشق
فکر کن ازم خواست خودم براش برم خواستگاری
تا یک هفته مریض بودم و گریه میکردم ولی خیلی سعی کردم محکم باشم و این رابطه رو یه دوستی سالم بدونم چون همیجور که دوستان گفتن عشق یکم تند و تیزه و ممکنه کاری بکنی که قابل جبران نباشه
باید قوی باشی و قبول کنی همه ادما آزاد هستن که هر کی رو دلشون بخواد دوست داشته باشن حالا یکی یکم بیشتر و یکی کمی کمتر
Who looses today, won’t find tomorrow, There is nothing important as today
مرسی.
اما ما هدف از رابطمون(که اونم بیشتر رسمی و محترمانه اس ) کاملا مشخصه.زیر نظر مشاورمون قراره ازدواج کنیم.
اون حتی منو یه دوست خطاب نمیکنه.میترسه من فک کنم اون منو دوست دخترش میدونه!!
فقط زمان میخوایم.اتفاقا خیلی هوامو داره.
فک کنم بیشتر مشکلا از من و رفتار و حتی افکار من باشه.
میخوام رو خودم کار کنم اما نمیدونم چجوری و باید چکار کنم!!
سلام.
بچه ها یه چیزی..یه اتفاق تازه!!!
فردا قراره یکی از دخترای کلاسشون بعنوان شاگرد خصوصیش بره شرکت.
دفعه اولش شاید نباشه که از این جور شاگردا داره.
نمیدونم چرا تا حتی اسم دختر دیگه ایی بیاد من الکی بهم میریزم!!
نمیدونم چکار کنم!!!!
توروخدا شما بگین چکار کنم بیخودی ارامشم بهم نریزه؟!؟؟؟؟؟
اقاااااا یه نفر لطفا ب من بگه چکار کنم ارامشم بهم نریزه اصن عین خیالم نباشه؟!؟!!؟!!!؟؟!!
به نظر من یکی که این مورد شما مشکل نیست یه ویژگی زنانست
من هر خانمی رو دیدم به جنس خودش حسودی میکرده اصلا یه ویژگی ژنتیکی محسوب میشه
قران هم که صراحتا غیر مستقیم اشاره کرده البته به ویژگی رقابت بینشون
حتی حس حسادت باعث رقابت میشه که در زندگی خیلی تاثیرگذاره
ولی در کل باید نفس خودتون رو کنترل کنید
حتی یه دختر بچه 3 ساله هم به هم نوع خودش حسودی میکنه
این حس حسادت طبیعیه و خیلی تلاش نکنید که از بین بره چون بی تاثیره
عشق مرکب حرکت است نه مقصد حرکت . امام حسین ( ع )
این حس خیلی بدیه.شاید وجودش طبیعی باشه.اما موردایی که پیش میاد و این حس هم ناخوداگاه فعال میشه واقعا غیر طبیعی و غیرمنطقیه!!
بنظرم یه جایی باید منطقی بشه.
نه که غیرمنطقی حسودی بشه اونم ب چیزی که نیست! ب چیزی که وجود نداره!!
یه جورایی داره تبدیل ب بدبینی میشه.این حس هم خودمو ادذیت میکنه هم ممکنه اونو.
میخوام عین خیالم نباشه.میخوام کنترل بشه اما نمیدونم چجوری!!!!!
راستی اون اشارتون ب قران رو میشه بگین توضیح بدین؟ اخه من ندیدم تا حالا!
تو تفسیر المیزان خوندم دقیقا عین عبارت رویادم نیست
در مورد ویژگی زنان اشاره شده بود به لذت وطعم زندگی می افزاید . یکی از اون موارد رقابت بین زنان بود که به حسادت هم اشاره کرده بود
البته به قول شما ازنوع منطقی
ولی من از این حس حسادت خانوما خوشم میاد نمیدونم چرا
ولی خانوما از این حس بی نهایت متنفرن و خیلی رنج میکشن
ببیند یه نوع نفس اماره هم میتونه باشه که کنترل بشه
حالابسته به موردش داره
عشق مرکب حرکت است نه مقصد حرکت . امام حسین ( ع )
خیلی بده.
از این احساس متنفررررررررم.
این حسو بهم میده که ضعیفم. که کمم.
در صورتیکه ارزومه قوی باشم و حتی اگه اون دیگه وجود هم نداشته باشه..خیلی برام مهم نباشه.
نه اینکه الکی یه داستان..یه اتفاق ساده باعث بشه ساعت ها احساسات بدی رو تو وجودم تجربه کنم!!؟؟
عشق مرکب حرکت است نه مقصد حرکت . امام حسین ( ع )
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)